غزلی از پروین اعتصامی در وصف نوروز
1399/01/01 تعداد بازدید: 450
print
غزلی از پروین اعتصامی در وصف نوروز

سپیده‌دم، نسیمی روح پرور

وزید و کرد گیتی را معنبر

تو پنداری، ز فروردین و خرداد

بباغ و راغ، بد پیغام آور

برخسار و بتن، مشاطه کردار

عروسان چمن را بست زیور

گرفت از پای، بند سرو و شمشاد

سترد از چهره، گرد بید و عرعر

ز گوهر ریزی ابر بهاری

بسیط خاک شد پر لؤلؤ تر

مبارکباد گویان، در فکندند

درختان را بتارگ، سبز چادر

نماند اندر چمن یک شاخ، کانرا

نپوشاندند رنگین حله در بر

ز بس بشکفت گوناگون شکوفه

هوا گردید مشکین و معطر

بسی شد، بر فراز شاخساران

زمرد، همسر یاقوت احمر

بتن پوشید گل، استبرق سرخ

بسر بنهاد نرگس، افسر زر

بهاری لعبتان، آراسته چهر

بکردار پریرویان کشمر

چمن، با سوسن و ریحان منقش

زمین، چون صحف انگلیون مصور

در اوج آسمان، خورشید رخشان

گهی پیدا و دیگر گه مضمر

 

فلک، از پست رائیها مبرا

جهان، ز الوده کاریها مطهر